کد مطلب:300635 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:225

اسلام و الگوها


اسلام به عنوان یك مكتب مترقی در طریق پیشبرد اهداف و ایجاد زمینه سازندگی می كوشد به عرضه و ارائه الگو بپردازد. زیرا می داند راه ارائه الگو، نسبی هموارتر و زودرس تر از دیگر راه هاست.

توصیه قرآن این است كه «وَلَقَدْ كانَ لَكُمْ فِی رَسُول اللَّه اُسوة حَسَنة»، مردم در امور حیات و جریانات زندگی باید به رسول خدا تأسی داشته باشند. یا در آیه ای دیگر می فرماید: شما را امت معتدل و میانه رو قرار دادیم تا برای مردم، الگوهای راستین باشید و پیامبر، خود الگوی شما باشد.

توصیه های روایات هم این است كه مردم را از طریق ارائه الگو و عمل، دعوت به حق كنند نه تنها از طریق زبان. زیرا مردم از آن طریق بهتر و بیشتر به حقایق آشنا می شوند. پیشوایان ما هر كدام اسلام مجسم و بلكه قرآن مجسم بودند. به هنگامی كه از عایشه پرسش شد كه: اخلاق پیامبر چگونه بود؟ پاسخ داد: خُلق و خویَش قرآن بود.

معصومان ما به تعبیر خودشان ملاك و میزان بودند. به هنگامی كه از معصوم پرسش شد: منظور از كلمه «میزان» در قرآن چیست؟ فرمود: منظور ماییم. ما میزان در قیامتیم و بر اساس ما شخصیت ها سنجیده و بررسی می شوند.

اسلام برای الگو ارزش و راهنمایی و هدف قائل است. معتقد است زمینه حركت و جنبش و سیر به سوی مقصود باید بر اساس الگو باشد. مسلمان باید بكوشد همانند الگوهای راستین خود شود و به فرموده


مولا امیرالمومنین لااقل قدم در جای قدم الگوی خویش بگذارد.

الگوها باید موجبی برای ایجاد شور و علقه، احساس و عاطفه دینی باشند، ما را جذب كنند، بكشانند، رهبری و هدایت كنند و زمینه را برای همانندی ما با آنان فراهم سازند.

اگر در مكاتب ساخته ی بشر الگوی عملی وجود ندارد و آنان ناگزیرند، ایدآلیستی بیندیشند خوشبختانه در مكتب اسلام راستین یعنی تشیع الگوهای بسیاری وجود دارد. اگر در مكتبی و فلسفه ای انسان مستضعفی گم گردد بر او كمتر سرزنش رواست از آن بابت كه الگوی مكتبش در جهان خارج وجود ندارد و حتی رهبر تز و مكتبش ممكن است خلاف آن عمل كند. ولی اگر مسلمانی و شیعه ای در رفتار و خط مشیش گم شود بر او سرزنش رواست و بسیار هم رواست زیرا كه الگوهایش در جهان خارج موجود و رفتار و كردارشان قابل تعقیب است.

ما در مكتب خود الگوهایی چون محمد و علی داریم. فاطمه و زینب داریم، حسن و حسین داریم، امامان دیگر داریم. كودكان آنها الگو برای كودكان ما هستند، دخترانشان الگوی دختران ما، پسران و جوانانشان الگوی فرزندان ما.

حتی دست پروردگان آنان نیز این لیاقت و قابلیت را دارند كه راهنمای ما باشند و به ما درس زندگی، عزت سرافرازی بیاموزند. مگر «ام ایمن» شخصیت كوچكی است؟ مگر فضه شایسته الگو بودن نیست؟ مگر سلمان، ابوذر، میثم، حجر بن عدی، و... الگو نیستند؟

حسین بن علی علیه السلام تنها یك امام است ولی خاندان حسین به تنهایی كافی است كه برای ما الگو باشند. خانواده فاطمه علیهاالسلام یك


خانواده است ولی می تواند الگوی همه خانواده هایی باشد كه بخواهند انسانی زندگی كنند و صاحب عزت و شرف اصیل باشند.

وجود این الگوها بار تكلیف را سنگین تر می كند و ما را در معرفی پرسش ها و بازخواست های بیشتری قرار می دهد. اگر فلان زن غربی گمراه باشد تا حدودی عذر او مسموع است، اما اگر زن مسلمان و شیعه گمراه شود چه عذری در پیشگاه خدا دارد؟ حتما از او خواهند پرسید كه چرا به سراغ خانه فاطمه نرفت؟ چرا از زینب دختر علی راز سربلندی را نپرسید؟ چرا از فضه و خدیجه درس زندگی نگرفت؟